نام محلی است واقع در نواحی شمالی باتلاق نمکزار کویر و جنوب طاهرآباد وجنوب شرقی بیارجمند از محالات دامغان جزو فرمانداری کل سمنان و تابع استان خراسان. (از نقشۀ بغایری)
نام محلی است واقع در نواحی شمالی باتلاق نمکزار کویر و جنوب طاهرآباد وجنوب شرقی بیارجمند از محالات دامغان جزو فرمانداری کل سمنان و تابع استان خراسان. (از نقشۀ بغایری)
ده کوچکی است از دهستان سورمق بخش مرکزی شهرستان آباده، واقع در 66 هزارگزی جنوب خاوری آباده و کنار شوسۀ اصفهان به شیراز. دارای 42 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
ده کوچکی است از دهستان سورمق بخش مرکزی شهرستان آباده، واقع در 66 هزارگزی جنوب خاوری آباده و کنار شوسۀ اصفهان به شیراز. دارای 42 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان مرکزی بخش بیارجمند شهرستان شاهرود واقع در 20 هزارگزی خانه بیار. این ناحیه کوهستانی و آب و هوایش معتدل است، سکنۀ آن 400 تن و مذهب اهالی شیعه و زبانشان فارسی است. آب آنجا از قنات و محصولاتش غلات و تنباکو و پنبه و بنشن و بادام و پسته است. اهالی بزراعت و گله داری گذران می کنند و راه آنجا فرعی است ولی میتوان به آنجا اتومبیل برد... در آنجا یک باب دبستان وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ص 105)
دهی است از دهستان مرکزی بخش بیارجمند شهرستان شاهرود واقع در 20 هزارگزی خانه بیار. این ناحیه کوهستانی و آب و هوایش معتدل است، سکنۀ آن 400 تن و مذهب اهالی شیعه و زبانشان فارسی است. آب آنجا از قنات و محصولاتش غلات و تنباکو و پنبه و بنشن و بادام و پسته است. اهالی بزراعت و گله داری گذران می کنند و راه آنجا فرعی است ولی میتوان به آنجا اتومبیل برد... در آنجا یک باب دبستان وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ص 105)
ابن یوسف الخوری متولد 1263 هجری قمری پزشک لبنانی و سرایندۀ بذله گو بوده است. در دانشکدۀ پزشکی قصرالعینی قاهره تحصیل کرد دیرزمانی در دمشق اقامت گزید و در بیروت بسال 1331 هجری قمری درگذشت. او راست: تحفه الراغب فی صحه المتزوج و زواج العازب. صحه العین. نایب الطبیب. مجمع المسرات و مذکرات. (از اعلام زرکلی چ 1 ج 3 ص 224)
ابن یوسف الخوری متولد 1263 هجری قمری پزشک لبنانی و سرایندۀ بذله گو بوده است. در دانشکدۀ پزشکی قصرالعینی قاهره تحصیل کرد دیرزمانی در دمشق اقامت گزید و در بیروت بسال 1331 هجری قمری درگذشت. او راست: تحفه الراغب فی صحه المتزوج و زواج العازب. صحه العین. نایب الطبیب. مجمع المسرات و مذکرات. (از اعلام زرکلی چ 1 ج 3 ص 224)
کنایه از درآویختن به کسی باشد یعنی با آن شخص در مقام زد و خورد درآید. (برهان قاطع). درآویختن هر چیز عموماً و درآویختن با کسی تا آن شخص در مقام زد و خورد آید خصوصاً. (بهار عجم) (آنندراج) : کمال ار سر ندارد باتو زلفش مشو درهم که آن از شانه کاری است. کمال اسماعیل (از بهار عجم)
کنایه از درآویختن به کسی باشد یعنی با آن شخص در مقام زد و خورد درآید. (برهان قاطع). درآویختن هر چیز عموماً و درآویختن با کسی تا آن شخص در مقام زد و خورد آید خصوصاً. (بهار عجم) (آنندراج) : کمال ار سر ندارد باتو زلفش مشو درهم که آن از شانه کاری است. کمال اسماعیل (از بهار عجم)
عمل راه خور. راه بریدن بسرعت. (از بهار عجم) (از آنندراج) : این رخش که مثلش نجهد برق جهان چون صیت شهنشاه دود گرد جهان بر مائدۀ طی مکان مهمان است در راه خوری نقش سمش گشته دهان. ظهوری ترشیزی (از بهار عجم)
عمل راه خور. راه بریدن بسرعت. (از بهار عجم) (از آنندراج) : این رخش که مثلش نجهد برق جهان چون صیت شهنشاه دود گرد جهان بر مائدۀ طی مکان مهمان است در راه خوری نقش سمش گشته دهان. ظهوری ترشیزی (از بهار عجم)